عالَمی دگر... | ||
درد فراق
هر دو چون لاله به دل درد فراق دامنی آلوده بر گَرد فراق هر دو میدانیم آن نامهربان بی خبر از آتش سرد فراق هر دو در بازی شطرنجیم و نرد کی زهم پاشد تبِ نرد فراق بودهایم همواره با اعداد زوج زوج ما را برده آن فرد فراق بر دل بشکسته ترمیمی نبود بس که نامردی کند مرد فراق از خدا خواهم تو را سرخی رو تا نگردد خسته از درد فراق با تمام درد میفهمم تو را چون چشیدم زهر پر درد فراق هم صبوری پیشه، هم دلتنگ یار کی شویم ایمن ز شبگرد فراق؟! [ دوشنبه 92/2/30 ] [ 10:12 صبح ] [ حبیب ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |