سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عالَمی دگر...

کویر چشم

آخر دل تنگ مرا آغشته بر خون می­کنی

چشمان بیمار مرا دریای جیحون می­کنی

هر دم بیاید سوی تو بیند خیال روی تو

افکار سرگردان من، پیوسته بیرون می­کنی

من مُردم از دوری تو از درد مهجوری تو

در حیرتم از حال تو، اینگونه را چون می­کنی

هر دم مرا رانی زخود مِهر تو افزون می­شود

این فاصله کم می­کنم، کم را تو افزون می­کنی

امروز اگر یاد شما آتش به عالم می­زند

فردا چو اندازی نقاب، اُخری تو گلگون می­کنی

عقل مرا عاقل کند، سقراط و شاگردان او

با غمزه ابروی خود صد باره مفتون می­کنی

گرچه صبوری با دلیل سازد بیابان در رُخَش

اندر کویر چشم او دریای هامون می­کنی


[ سه شنبه 92/3/21 ] [ 11:51 صبح ] [ حبیب ]
درباره وبلاگ
امکانات وب
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 156100

طراحی سایت