سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عالَمی دگر...

عقاید:بخش پنجم(عدم نسبیت شناخت)عدم نسبیت شناخت

 

آیا شناختی که برای انسان حاصل میشود یک شناخت مطلق می باشد و یا اینکه شناخت یک امر نسبی بوده و حقیقتی واحد برای شناخت وجود ندارد؟ طرح این مبحث ذهن پژوهشگر را به سمت و سوی یونان و تفکر سوفسطایی سوق میدهد.

در اوج تمدن یونان باستان یعنی حدود 500 سال قبل از میلاد گروهی متفکر پا به عرصه فلسفه نهادند که انسان و کامیابی اجتماعی او را محور تحقیقات خویش قرار دادند. این افراد که جست و جوی کشف حقیقت را ضروری قلمداد نمی نمودند، در تاریخ فلسفه به عنوان «سوفسطاییان» شناخته می‌شوند. این موج، اولین حرکت شک گرایی و نسبی گرایی در تاریخ فلسفه محسوب می‌گردد. از این رو تاثیر ژرفی بر تمدن غرب گذاشته است.. ‏

شیوه سوفیست‌ها نیز به «سفسطه» (‏Sophistry  ‏) معروف گردید. سوفسطاییان مدعی بودند که با استفاده از روش هایی می‌توانند راه تفوق و پیروزی در این دادخواهی‌ها را به مردم آموزش دهند. ‏

این فرایند به تدریج به تداوم و ترویج روش جلوه دادن امور غیر عادلانه و غیر واقعی به جای امور عادلانه و حقیقی منتهی گشت. لذا بر این اساس سوفسطاییان به تدریج در نزد مردم به صورت فیلسوفانی شکّاک، نسبی گرا و گاهی منکر واقعیت خارجی جلوه نمودند. امّا این اتفاق با مخالفت شدید سقراط و افلاطون مواجه گردید. ‏

باید خاطر نشان نمود، مدعی بودند که به این نتیجه رسیده اند که هیچ حقیقت مطلقی در جهان وجود ندارد و تنها معیار، کامیابی در عرصه سیاسی روز است. از معروف ترین فلاسفه سوفسطایی یا سوفیست هامی توان به پروتاگوراس، گورگیاس، هیپیاس، افریدوقوس و انتیفون اشاره نمود.‏

پروتاگوراس (‏Protagoras  ‏) یک سوفسطایی شک گرا بود که به عدم امکان دستیابی به حقایق اعتقاد داشت. وی اظهار می‌دارد: «انسان میزان همه چیز است». وی بر این باور است که انسان تمامی امور را از طریق حواس و حسیات دریافت می‌نماید و لذا به دلیل آنکه حواس انسان دارای خطا و لغزش است. از این بابت انسان هرگز قادر به ادراک صحیح حقیقت نخواهد گشت. ‏‏‏

اما مبارزه های سقراط و شاگردانش خطر این جریان را گوشزد و به مبارزه با آن پرداختند و مطلق بودن حقیقت و صدق را مطرح نمودند. حال باید دانست که ملاک صادق بودن یک قضیه و حقیقت دانستن آن چیست؟ در این باره به نظریاتی که در این زمینه وجود دارد به صورت تیتروار اشاره میگردد.

تئوریهای چیستی صدق

1) تئوری‌ انسجام گرائی

  نام دیگر این نظریه که تئوری «تلائم وتوافق» می‌باشد یکی از نظریه‌های معروف سنتی در باب صدق است. طبق این نظریه، معرفت و گزاره تنها در صورتی صادق است که با سایر گزاره‌ها و معرفت‌های موجود در یک شبکه معرفتی نظام­مند، هماهنگی و همسوئی منطقی داشته باشد و الا آن گزاره کاذب خواهد بود.

2) تئوری عمل گرائی

  این تئوری که از طرف سه فیلسوف معروف پراگماتیست آمریکائی  ارائه شده در صدد بیان آن است که یک قضیه یا گزاره درصورتی صادق است که در هر زمانی کارکرد عملی و مفید داشته باشد و اگر قضیه‌ای کارکرد عملی نداشت و ما نتوانستیم آن را  تأیید و اثبات کنیم در این صورت می‌شود «کاذب»، به عبارت دیگر مراد از «صدق» یعنی « توفیق عملی».

3) تئوری نسبی گرائی

  این نظریه میگوید، هر معرفت در جایگاه خودش برای صاحب آن معرفت ارزش داشته و صادق و حق می­باشد. اساس این قول به خاطر آن است که نسبی­گرایان منکر ادراکات مطلقه بوده فلذا قائل به نسبیت در فهم و معرفت‌اند، و معرفت را زائیده فعل و انفعالات بین دستگاه ادراکی و عصبی بشر با عالم خارج دانسته‌اند.

4) تئوری حشو اظهاری

  تئوری «حشو اظهاری» و یا «کاهش گرایی» به خلاف تئوری­های مطابقت و تلائم و عمل گرایی، قائل به حشو و زاید بودن الفاظ، «صدق» و «کذب» و «صحیح» و «غلط» و... می‌باشد در حالی که بنا بر سه تئوری قبلی، وقتی که «صادق، کاذب و....» به عنوان محمول جمله واقع می‌شوند حاکی از وصفی درباره جمله می‌باشند. ولی طرفداران تئوری حشو اظهاری قائلند که «صدق» امر مستقلی نیست بلکه نوعی آشفتگی زبانی است. بنابراین قضیه «زید آمد صحیح است» برابراست با قضیه «زید آمد» چرا که قید «صحیح است» در جمله اول زائد بوده و فقط جنبه تأکیدی دارد.

5) تئوری مطابقت

  این تئوری یکی از معروفترین تئوری­ها در باب «چیستی صدق و حقیقت» است که تقریباً اکثر معرفت شناسان شرق و غرب به عنوان نظریه «کلاسیک» آن را پذیرفته‌اند، حتی شکاکان یونان باستان نیز در مقدمات شبهات خود از آن به عنوان پیش فرض استفاده می‌کردند.

  مراد از صدق در این نظریه، «مطابقت اندیشه با واقع» است پس معرفت صادق، معرفت مطابق با واقع است و در این صورت، صدق دارای سه جزء خواهد بود: «حاکی» که همان اندیشه و فکر است، «محکی» که منظور همان واقع بوده و «نسبت» بین حاکی و محکی که همان مطابقت است.

بعد از بیان این قیل و قالها باید به این نکته توجه داشت که، نسبیت در حقیقت به این معنی که شناختی در زمانی عین حقیقت بوده و در زمان دیگر خطا باشد، در شناخت مربوط به تکوین متصور نیست و نسبیت در شناخت در اموری متصور است که واقعیتی جز اندیشه و تصویب انسان ندارد.

-           در این نوشته از مطالب سایت pajooh   استفاده شد.


[ شنبه 91/4/17 ] [ 10:3 صبح ] [ حبیب ]
درباره وبلاگ
امکانات وب
بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 156714

طراحی سایت