عالَمی دگر... | ||
چند روزه خلوتامو نوای گرم «مقدم» پر میکنه.... اونم با اشعاری که خلاصه اون اشعار اینه... بدجور هم وصف حال دلمه... از همون روزی که دنیا اومدم تا رسیدنت دلم شور می زنه ترسم اینه بمیرم، نبینمت واسه دیدنت دلم شور می زنه اضطراب بازی با جونم میکنه انتظار داره دیوونم میکنه آرزومه ببینم مادر تو واسه نوکری، نشونم میکنه فاصله حبس منُ شما شده فاصله رمز منُ شما شده فاصله افتاده بین منُ تو فاصله تقدیر ما دو تا شده الهی بشکنه پای فاصله که جوونی منُ ازم گرفت چقدر بهت بگم دوست دارم؟ چقدر بهت بگم دلم گرفت؟ دوس دارم پر بکشم از این قفس دوس دارم جون بگیرم زیر نگات یه نگاه مهربونت مال من همه ی دار و ندار من فدات آسمونم بی تو سوت و کور شده بی تو این زمین چقد صبور شده دستمُ هی روی دستم میزنم دل من بدجوری از تو دور شده ............. بعضی چیزا را نمیشه به راحتی فراموش کرد L
[ پنج شنبه 91/3/4 ] [ 9:31 صبح ] [ حبیب ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |